تا کِيَم بايد تنها سفر کردن ؟!
|
...
و در آغاز هیچ نبود ... و سپس نیز هم ! میگویم ... میآیم ... میمانم ... میجویم ... مینالم ... میگریم ... میمیرم ... چندیست مینشینم ٬ چمدانهایم را میچینم ٬ نگاهشان میکنم ... آیا تمام آنچه من با خود آورده ام ٬ تمام بهرهی من از این زندگی نکبتبار ٬ همین دو چمدان است ؟! ( ... ادامه ) |
...
قرار نبود چیز دیگه ای قبل رفتنم بنویسم ٬ ولی خیلی حیفم اومد اینو که امروز به دستم رسید نذارم اینجا ٬ این پایان یک سری نامهنگاری من با یه دوست قدیمی بود که سنگ صبور افسردگیهای من بود و تمام استعارهها و تشبیهها و عبارات این شعرش رو از تو نامهها و نوشتههای من برداشته ... بعضیا چقد مثبتن ... بعضیا چقد دوست داشتنین ... پ.ن. و با تشکر از تمامی دوستایی که به من روحیه میدن :> |
...
deadlock ! خیلیا تو دوست داشتن میمونن . خیلیا تو دوست داشته شدن میمونن . خیلیا تو عاشقی میمونن . خیلیا تو عاشق شدن میمونن ٬ خیلیا تو عاشق موندن میمونن .... کمن اونایی که بعد از اینکه عاشق شدن و عاشقشون شدن باز هم میتونن از عشقشون بگذرن و به دوست داشتن برسن ... کم اند ولی من پیداشون کردم . اینا همونایی هستن که بیشترین زجر رو به آدم میتونن وارد کنن ٬ ولی وقتی از عشق دوباره به دوست داشتن رسیدن بیشترین آرامش رو میتونن به آدم هدیه بدن. |
...
شاید یه روز خودم ٬ خودم رو محاکمه کردم . خودم میشم مدعی العموم ٬ خودم میشم دادستان ٬ خودم میشم قاضی ٬ خودم میشم شاهد ٬ خودم میشم وکیل ٬ خودم میشم تماشاچی ٬ خودم میشم خبرنگار روزنامهها ... خودم خودم رو محکوم میکنم ٬ خودم به حکم خودم اعتراض میکنم ٬ خودم واسه خودم فرجامخواهی میکنم ٬ خودم واسه خودم تخفیف میگیرم ... خودم خودم رو تبعید میکنم ... به اون دیار دور ... فشنگ آخر ... آره فشنگ آخرم رو نگه میدارم برای اون روز ... روز دادگاه خودم ... روز تبعید شدنم ... ... فشنگ آخر ... آره فشنگ آخر ... |
...
دیدی این بیجنبهها رو که تا از یکی یه کم خوششون میاد فکر میکنن عاشق شدن و حالا دیگه واویلا !! کم نیستن این خاک بر سرا ٬ کلی زیادن . ولی بعضیها هم دیگه شورش رو در میارن بسکه عاشقن و دیوونه ٬ ولی فکر میکنن این فقط یه دوستی ساده ست یا فوق فوقش یه جور دلبستگی ٬ وابستگی ٬ چیزی ... ولی اووووووووه ... عشق چیچیه بابا !! بییییییییییخیییییییییاااال !! |
...
هی موناهه ٬ بیا بگو ٬ بیا بگو که خوشحالی ٬ بیا بگو که چرا خوشحالی ٬ بیا بگو که چجوری خوشحالی ٬ بیا بگو که چقدر سخت بود تا برسی به اینجا ٬ تا بتونی اینجوری خوشحال باشی ٬ بیا بگو که چقد گریه کردی تا بتونی بخندی ٬ بیا بگو الان آدما چه رنگن ٬ بیا بگو الان همه چی یه جور دیگست ٬ بیا بنویس که اینجا ثبت بشه ٬ که بعداً من ازت مدرک جرم داشته باشم :> بیا بنویس :) |
...
وراجی ... یا دوکلمه حرف حساب ! ................. .............................................. ................................ .................................. ............................................................... ......................... ............................. ................. ...... |
...
just walk away ... دیدی بعضیا اونقده تو بکگراند زندگیت رو اشغال کردن که تا هستی و هستن حالیت نیست ٬ ولی همین که ازت جدا میشن یا ازشون جدا میشی یه هو احساس خلأ میکنی ٬ طوریکه انگار داری خفه میشی ... طوریکه انگار یه چیزیت کمه ٬ یه چیزی که هیچوقت نداشتی ٬ یا داشتی و نمیدیدی ٬ یا میدیدی و حالیت نبود ... خلاصه دیگه نیست ! امسال شب یلدا اونقده طولانی بود که بتونم از خیلیا خداحافظی کنم. |
...
and i dream my destiny ... فکرشو بکن ٬ آدم PhD کامپیوتر از دانشگاه چهارم آمریکا بگیره ٬ بعد بره ۲ سال کار کنه ٬ (نه نه ٬ زن نگیره یه وقتا) بعد بیاد بیاد بره بشه یه چوپون تو یه دشت پر از گل و علف با کلی گوسفند . بعضی وقتا هم بیاد شهر چپق بکشه . دیگه ... هیچی همین . دیگه هم هیچی . آره آره ٬ هیچی هیچی ! حتی فکر کردن بهش هم خیلی تحریک کنندهست و هیجان انگیزه . من این کار رو میکنم. پ.ن. تکلیف عشق چی میشه این وسط ؟ بین این همه گوسفند ٬ نیمهی گمشدهی من کدومه یعنی ؟! راستی کسی هست که حاضر بشه زن یه چوپون دیووونه بشه ؟ |
...
زندگی ٬ رانندگی ٬ و یه جادهی یه طرفه ... بعضی وقتا هم مثل یه جاده یه طرفه ٬ باید برونی و برونی و برونی ... بعضیا سوار میشن ٬ بعضیا پیاده میشن ٬ بعضیا لایی میکشن ٬ بعضیا چراغ میزنن ٬ بعضیا وقتی سوار شدن میخوای پیادشون کنی ٬ بعضیا وقتی دارن پیاده میشن میخوای التماسشون کنی که یه کم دیگه بمونن ولی اونا رسیدن و باید پیاده شن ٬ بعضیا طول میکشه گرم شن و سر صحبت رو وا کنن ٬ بعضیا اونقده تو ماشین نشستن که دیگه یادت رفته اونا هم هستن ٬ بعضیا اونقده تو ماشین نشستن که فرمون رو میدی دستشون و فقط کلاژ و ترمز و گاز رو میگیری دست خودت . بعضیا خودشون رو میندازن جلو ماشینت ٬ بعضیا کنار خیابون واستادن واست دست تکون میدن ٬ بعضیا داد میزنن : ویلا ٬ ویلا ... بعضیا داد میزنن: در بست ٬ بعضیا داد میزنن : مستقیم ... بعضیا وستادن کنار خیابون تا براشون ترمز کنی ٬ بعضیا سر کارشونن و تو باید بری دنبالشون تا سوار شن . بعضیا میان میمالونن بهت ٬ بعضیا میان میکوبونن بهت ٬ بعضیا وقتی میشنن تو ماشین نوارشون رو با خودشون میارن ٬ بعضیا تو ماشین که میشینن از رانندگی تو میترسن ٬ ولی بعضیا به تو و رانندگیت اعتماد میکنن و دیگه هی حرص رانندگی بقیه رو نمیخورن ٬ بعضیا هم بیخیااااال ... انگار نه انگار تو ماشینن و تو رانندهای . بعضی وقتا بنزین تموم میکنیو کنار جاده وامیستی تا یکی بهت بنزین برسونه ٬ بعضی وقتا قبل از اینکه بنزین تموم کنی میری پمپ بنزین و بنزین میزنی ٬ بعضی وقتا به روغن سوزی میوفتی ٬ بعضی وقتا سرسیلندر میسوزونی ٬ بعضی وقتا آب روغن قاتی میکنی بعضی وقتا هم میزون فرمونت به هم میخوره ماشین به چپ و راست میکشه ٬ بعضی وقتا ممکنه موتور بسوزونی . بعضی وقتا جاده خیسه ٬ بعضی وقتا هوا مهه ٬ بعضی وقتا هوا آفتابیه ٬ بعضی وقتا باید برف پاککن بزنی ٬ بعضی وقتا باید پنجره رو بکشی پایین ٬ بعضی وقتا باید کولر بزنی ٬ بعضی وقتا باید بخاری رو بزنی ٬ بعضی وقتا باید با بوق زدن راه بگیری ٬ بعضی وقتا با چراغ زدن ٬ بعضی وقتا هم باید بیخیال راه گرفتن بشی .... ولی هر چی باشه ٬ این جاده یه طرفست ٬ باید بروی ٬ بری ٬ بری ... بری ٬ بری ٬ بری ... و بازم برونی و برونی و برونی ... به جلو ... چون جاده یه طرفست . دلم یه جادهی هیچطرفه میخواد ٬ دلم میخواد دوباره مثل اون شب تو بزرگراه سر ماشین رو کج کنم و برعکس بیام ٬ دلم میخواد نرم ٬ نرم ٬ نرم ٬ که از رو اجبار مستقیم نرفته باشم ... ولی ... آره ٬ زندگی همین روندن این ماشینست ٬ میری ٬ میری ٬ میری ... مستقیم میری ٬ درحالیکه همش داری دنبال یه خروجی میگردی ٬ دنبال یه دور برگردون ٬ دنبال یه جا پارک ٬ این ورا رو بلد نیستی ٬ این جاده یه طرفس در حالیکه تو بلد نیستی و نمیدونی داری کجا میری ولی میری ... میری ... میری .... |
...
Graduation Day ... Driving slowly, watching the headlights in the rain. Funny how things change. Think of the good times wishing you were still with me. The way it used to be, graduation day. Watching the stars fall, a million dreams have all gone bad. Think of all we had. I knew all then, thought you loved me I was wrong. Life goes on, graduation day, oh, graduation day. Thinking of a time when everything was right. Thinking of a time with only you and I. Makes me sorry that it had to end that way. Learned my lesson now there's nothing left to say, graduation day, oh graduation day. Thinking of a time when everything was right. Thinking of a time with only you and I. Makes me sorry that it had to end that way. Learned my lesson now there's nothing left to say, graduation day, oh graduation day. Oh graduation day ... |
...
بعضی وقتا هم باید چشات رو ببندی و با بیرحمی بری ... خب اینجور وقتا ٬ اون لحظهی آخر ٬ خودت به خودت که پشت پا زدی خوردی تو همون دیواره ٬ میفهمی نباید چشات رو میبستی ٬ آدم با چشم بسته کجا میخواد بره ؟ محبت و وابستگی شدیدی احساس میکنم نسبت به اون دیواری که من هی و هر دفعه محکم تر دارم میخورم بهش . دوسش دارم !! |
...
desparately seeking hatred ... خوشبختانه ٬ خوشبختم !! چون دارم نفرت رو با تمام وجودم حس میکنم . احساس قدرت میکنم وقتی میبینم چقدر میتونم متنفر باشم . یه جور حس بد بودن مطلوب ٬ خب آدم هرچیزی رو که نداشته باشه وقتی به دست بیاره برای یه مدت احساس خوشحالی میکنه . من از اینکه دیگه مطمئنم متنفرم خوشحالم . مثل دختری که وقتی باباش بمیره خوشحال میشه چون دیگه لازم نیست واسه ازدواج از کسی اجازه بگیره !! لطفاً یکی که بلده بیاد به من دلداری بده وگر نه ... میترکما !!! پ.ن. خیلی وقت بود مشت نزده بودم تو دیوار اتاقم ... خیلیییی وقت . دیگه داشت یادم میرفت . |
...
چقد بده که نیمهی گمشدهی من یه پسره ها !! هوی AR تو خیلی گهی . آشغال اگه دختر بودی تا حالا صد بار گرفته بودمت . اگه دختر بودم تا حالا هزار بار .... اه ! درسته که من پسر پسندم ولی دیگه زندگی که شوخی نیست . عوضی نصفه شبی تو کوشی ؟ نه دفتری نه تو اتاقت . پاشو به من زنگ بزن . من که میدونم چه مرگته ٬ تو هم باید بفهمی من چه مرگمه . من میخوام جواب ابلهانهترین سؤالهات رو بدم . میخوام بازم باهم هیچی نگیم و ساکت حرف بزنیم . پاشو بت میگم . علی ! با تو ام میشنوی ؟!! |
...
پریودها میگذرند ... یه جک بگم؟ نه نه ٬ یه خبر بامزه: من خوبم . خیلی خوبم . یعنی خوبم کردن ٬ یعنی خوب کردنم ٬ یعنی تنها چیزیم که الان سرحال نیست عقلمه که همین میرسونه الان میزونِ میزونم . با تشکر از همکاری و همدردی دوستان و همکاران پشت صحنه ٬ روی صحنه ٬ زیر میز ٬ توی کمد ٬ پشت تخت ٬ نودال ٬ افکت ٬ حمل و نقل ٬ و اون افسره که منو جریمه کرد (!!) دوباره میخوام چند تیریپ پیغمبری کنم و حدیث بگم و اینا . از اونجاییکه جدیداً در اینترنت پیغمبرای قلابی زیادی مشاهده شده ٬ طی یک بررسی با حضرت لیتی (ض) قرار شد در راستای اینکه ما هم از قافله عقب نمونیم و کلاً همهچی رو هدایت کنیم و اینا ٬ به زودی یه انجیاو (ngo) برای پیغمبرا میزنیم. چون ما کلاً خیلی اوپنیم و همه رو با آغوش باز میپذیریم از همهی پیغمبرا دعوت میکنیم اگه میخوان در این راستا همکاری کنن یه نامه برقی بفرستن به peyghambar[AT]divooneh.com . درضمن از تمام حوری پریهایی که سابقهی فرشتهگری دارن جهت همکاری در امور خیر دعوت به عمل میاد . کافیه یه ایمیل به hooripari[AT]divooneh.com بزنین و سوابق و قابلیتهای فرشته گری خودتون رو ذکر کنین . از حالا هم بگم این en-gi-o ی ما خیلی بودجه ایناش ردیفه . خولاصه بشتابید که غفلت موجب پشیمانیست. ضمناً یه کابوس دیدم که توش دیگه هیچکی نامتمدن نبود !! خیلی ترسیدم . |
...
i feel i'm the father ... بعضیا آدمای باحالن٬ مثل بابای دوست فراز که وقتی بهش زنگ زدن گفتن پسرت خودکشی کرده٬ ماشین رو زد کنار٬ سرش رو گذاشت رو فرمون٬ سکته کرد٬ و مرد. بعضیا هم مثل بابای مونا باحالن ٬ وقتی که تو مهمونی خدافظی دخترش یه گوشه واستاده بود و داشت دخترش رو نیگا میکرد و ... البته بعضی مادرا هم باحالن ٬ مثل مامان امیدی که مرد. |
...
what is love ... دروغ میگویم ٬ دروغ میگویی ٬ دروغ میگفتی ٬ دروغ میگفتم ٬ دروغ میگفتیم ٬ دروغ میشنفتیم ٬ و دروغ بود و دروغ بود و دروغ بود ... و من همچنان مات و مبهوت ماندهام که چگونه همه چیز دروغ بود و دروغ گفته شد و دروغ شنیده شد که حتی چشمها و نگاهها هم دروغ گفتند و دروغ شنیدند و دروغ بودند . مگر نه که میگفتی چشمهایت دروغ نمیگویند ؟!! |
...
![]() فقط میخواستم بگم که من خودم رو با مارک روتکو و انسل آدامز و گوستاو کلیمت دارم خفه میکنم . اگه اینجا اینترنت به درد بخور داشت اون فوتوبلاگ متروکم رو که خیلی وقته وقت نکردم آپدیت کنم حتماً با اینا پر میکردم . آها تا یادم نرفته بگم که چند وقت پیش هم این آقای کریستوفر مایرز هم منو شهید کرده بود . و چون اسم عکاسی و نقاشی اومد باید یادی هم بکنم از پروردگارانم ٬ کانی اِمبودِن و صد البته نیز مایکل کنا !! صلواتٌ علیهم و الهم اجمعین. پ.ن. با حضرت AR> نشسته بودیم و از ونگوک میگفتیم و از رنگ و از آنچه بین ونگوک و رنگها گذشته و ما میدانیم و نمیدانیم که بحث کشیده شد به رنگ صورتی !! باورم نمیشد سه ربع ساعت راجع به رنگ پلنگ صورتی این قدر حرف برای گفتن داشته باشیم !! |
...
zendegani siibiist, gaaz bayad zad ba poost ... از بارون نوشتهها: زندگي گاهي مثل اون بازيه ميشه كه بايد يك حلقه رو از توي ميله رد كني بدون اينكه حلقه به ميله برخورد بكنه و گرنه زينگگگگ زينگگگگگه اون بوقه با چراغِ قرمزش كه خاموش و روشن ميشه در مياد ,همه اش بايد مواظب باشي كه اشتباه نكني اگه هم كردي از حد مجاز بيشتر نشه كه از بازي پرت ميشي بيرون. گاهي هم مثل چرخ فلكه , اولش كمي ميترسي و تو دلت خالي ميشه بعد كم كم لذت ميبري و آخرش هم سر درد ميگيري . گاهي وقتهاي ديگه مثل شطرنج ميشه و سالها و سالها دستتو ميزني زير چونه و به مهره ها خيره ميشي و نقشه ميكشي و بعد از قرني كه مهره رو جابه جا كردي بازم تضميني نيست كه كيش-مات نشي . گاهي هم مثل اينه كه توي چرخ فلكي و با يك دست بايد حلقه هه رو عبور بدي از طرفي نيم نگاهي هم به صفحه شطرنجه داشته باشي و حواست جمعش باشه و تو دلت هم هي بريزه پايين تازه بخواهي يكي رو هم "فرنچ كيس" بكني . يك وقتهاي ديگه مثل اون يكي بازيه كه ... بازم بگم ؟ خوب آخر آخرش هم : " it doesnt matter how good you play you finally will get kicked out of the play "
|
...
از دلتنگستان بازم شاهین ! اول میخواستم لینک بدم ٬ ولی وقتی دوباره و چند باره خوندمش اونقده حرف دل خودم بود که نتونستم به یه لینک خالی راضی شم. (از اینجا): عزیزترینم با چه کسي مي خواهي زندگي کني؟ کسي که با او مي تواني؟ يا کسي که بدون او نتواني ؟ حتما مي داني که اين دو چقدر فرق دارند، يا نمي داني؟ خودت مي داني که آدمها دو دسته اند ... (ادامه) |
...
خاله خرسه یا خاله قورباغه ٬ مسأله اینست ! تا بوده همین بوده ٬ آدما همیشه بیشترین سختیها و رنجا رو از طرف اونایی متحمل میشه که بیشتر از بقیه دوسش دارن ٬ یا اونا رو بیشتر از بقیه دوست داره . حالا میخواد پدر مادر آدم باشه ٬ میخواد دوست دختر آدم باشه ٬ یا زن سال کانادا ٬ یا هر کس دیگه ای . به قول حکیمی دیوانه ٬ دوست داشتن زجر کشیدن است ٬ حالا بعضیا دوست دارن زجر بکشن و از این زجر کشیدن لذت میبرن ٬ اون یه چیز دیگهست . |
...
از وقتی AR دیگه بهم کامنت نمیده خیلی وقت بود کامنت تکون دهنده و باحال ندیده بودم تا اینکه الناز واسه این پستم گفت : امان از سه نقطههايی که بیداد میکنند ... يه چيزی هست. کنفسيوس میگه در طبيعت به سمت هر چيزی میری از تو فرار میکنه و از هرچی فرار میکنی به سمتت میياد. اينه همون چيزی که عوض داره و گله نداره ... فقط میدونم اگه تصميم گرفتيم که بريم هيچوقت نمیرسيم.....خوش به حال اونهايی که ايستادند ... |
...
حالا یک دو سه ... همهی رابطههای خیلی صمیمانه و نزدیک معمولش اینه که به طرز مسخره و مضحک و ابلهانهای تموم میشن ... چراش هم اینه که آدما بیشعورن ! به لطف و راهنماییهای چند روز پیش عمه خانوم ... خیلی چیزا دیگه بسه ٬ از جمله بسی از روحیات و اخلاقیات بنده !! من همیشه گفتم ٬ اگه کلاً دو تا آدم حسابی وجود داشته باشه ٬ یکیش میثمه ٬ یکی دیگش حجت !! من مگه چیم از اونا کمتره ٬ میخوام تیریپ آدم حسابی بردارم !! تا کور شود هرانکه نتواند دید p: |
...
هذیانگفتها ... آدم وقتی میتونه معنی زندگی کردن رو بفهمه که از زندگی کردن بگذره . همهی اون چیزی که یه عمر برات تعریف شده بودن رو کنار بذاری ٬ بعد ... نه ٬ نه ٬ نه ... این یه معامله نیست ٬ این یه قمار نیست ... اصلاً کیه که حاضر باشه اگه خورد زمین دوباره پاشه برگرده عقب ؟ کیه که اگه یه روز افتاد زمین تا تهش رو سینه خیز میره ولی بلند نمیشه ... اصلاً کیه که بتونه ادعا کنه میتونه ؟! ... زندگی محبس بیدیواری ست ... و تو محکوم به حبس ابدی ... خب ٬ این وسط تکلیف عشق چی میشه ؟ |
...
k.شعر - برای حضرت AR ببینین ملوسکان من !! این بلندنوشتههایی که من الان مینویسم در کمال مستی ٬ حماقت ٬ دوری از هرگونه مصلحت اندیشی ٬ فکر ٬ و این جور آفات نوشته شده . من مطلقاً هیچ منظور خاصی ندارم . با هیچ کی نیستم و فقط این مطالب چون به ذهنم یکی دو باری رسید دارم مینویسمشون . خیلی وقته که مطلب طولانی ننوشتم . مطمئنن خیلی از حرفا رو هم نمینویسم که دیگه خیلی خیلی طولانی نشه . فقط خواهش ٬ التماس و غیره میکنم کسی اینا رو به خودش نگیره . پیشاپیش از یاری سبزتان ممنون . ادامه ( کلیک کنید ) |
...
long time, no see ... دلم میخواد دختره بیاد خونمون ٬ بعد که کلی با هم حرف زدیم و کار فرهنگی سالم کردیم یه هو صدای در خونه بیاد انگاری که یکی داره میاد تو خونه ٬ بعد من یه هو هول شم بعد اون یه عشوه بیاد ٬ ابروش رو بندازه بالا به جور باحالی نیگام کنه یه کم رنگین کمون شم و فشارم بالا پایین شه ٬ بعد برگرده بهم بگه : برم تو کمد ؟ بعد من بپرم ماچش کنم و ... همین. فقط لطفاً آخرش از خواب بیدار نشم خب ؟ مرسی . |
...
hit me babe : یه بازی خوب برای بچههای خوب از اونجا که من همچنان off the mood هستم ٬ برخلاف همهی اصول و فروع وبلاگ نویسیم یه بازی رنگی غیر سیاهسفید غیر فلسفی غیر عاشقانهی احمقانهی باحال ولی مزخرف و در عین حال جواد و عامهپسند و ... (دارم سعی میکنم به خودم فحش بدم) میذارم (اینجا همین زیر تو ویبلاگ) که شما مشغول باشین و به من سر بزنین تا من خوب شم. لطفاً هر کی رکورد زد هم کامنت بذاره تا از جوایز نفیس برخوردار شین <: راستی ورژن پیشرفتهترش رو هم لینک میدم که خواستین دانلود کنین. اینم لینک بازی پ.ن. میخواستم اوتو پلی اون آهنگه رو وردارم ٬ ولی یه هو احساس کردم بازی کردن یه آدم اخمو که نشسته با اون آهنگه داره حباب لاستیکی میترکونه ٬ قیافش باید خیلی باحال باشه ٬ اینه که فعلا برش نداشتم . خواستین خودتون استاپش کنین. دو تا پست پایینتره . |
...
از آااابگفتهها: خامنه ای: همه جای کشور باید عطر بسیج داشته باشد.
نه !!!!!! به حرفش گوش ندین، حموم برین !! |
...
Online Orgasmic Simulation ! فوقالعاده ٬ فوقالعاده ... این یک لینک فوقالعاده است . با احترام از آسپرین جان کش رفتم . |
...
he is the master ... یه مدت بود که وبلاگا دونه دونه تعطیل میشدن . به قول شاعر گهی زین به پشت و گهی هم آیییی ... به هر حال بعد از بوزک بداهه نویس و دیوار نویس و غیره ٬ خبر خوب اینکه عالیجناب کرم هم برگشته و دوباره مینویسه . حالا یک ، دو ، سه ، بیبیب ... هورا . |
...
Love story and the Toilet things !!
![]() خوب به چهرهی این دو عاشق دلباخته نیگا کنید ... نه خوبتر .. آها .. به کم دیگه .. زوم کن .. بیشتر .. آها ... خب ؟ ها ؟ آره ؟ خب دیگه .. درسته !! حالا میتونین برین توالت و به فصل سیر زیارتنامهی صدام بخونین درست همون کاری که من همین الان کردم . نمدونم چرا یه هو یاد این شعر فالش نت افتادم که میگفت: « زندگی تکه هويجی است گير کرده در مقعد باگز بانی» |
...
Sentimental عزيزم،از اينکه کارمون به جاهای باريک کشيده شد متاسفم. دردش با تعداد دفعات نسبت عکس داره،قول ميدم..(دو نقطه دی!) - نقل از استامینوفن |