...
اون روزایی که تو دانشگاه جلوی دلگشا لامپ مهتابی میترکوندیم ... اون روز که تو نیویورک تو خیابونا من میرفتم قاطی سطل آشغالا لامپ مهتابی پیدا میکردم و میزدم میشکوندم. چه که یادش بخیر. رفتم لامپ مهتابی خریدم، هر وقت اعصاب ندارم به جای قرص و علف میرم دم در میزنم لامپ مهتابی میترکونم. جواب میده. ولی با اون قدیما فرق داره. چه که یادمون بخیر.
...
دوست دارم وقتایی که از خواب میپری و باور نمیکنی این چیزایی که خواب دیدی خواب بودن. خوابای عجیب و غریب و باور نکردی و ویوید. با یه عالمه اتفاقای فوق العاده. بریم بخوابیم.
...
یه هویی همه حرفام یادم رفت. خل شدم امشب. چه دلم تنگ شده بود واسه خل شدنم.
...
اعتراف باید بکنم.
من سالهاست که با پدرم حرف نزده‌ام. شاید هیچ‌وقت دیگر هم نبینمش و تا هیچ روزی با او صحبت نکنم. ولی می‌دانم دوستش دارم. پدرم است. گاهی هم در رویاهایم ظاهر می‌شود.
...
ایموشنا زدن بالا زیاد. گمونم پریودم. از یه طرف دچار مود سوینگ شدم به طرز افتضاح و ترسناکی، از یه طرفم از دست و پام داره خون میریزه. شت.
...
I got my visions back. I can travel time and I can follow minds. I am happy. Very happy, as in a super hero kind of being happy.
I am happy and hungry.
...

fuck it; or whatever.

my blog is still filtered and censored in iran. so, according to my promise, every now and then, i'll put links to my favorite porn clips here! shookhi ham nadaram, weblog e man o filter kardin ghalat kardin.
link-1
link-2
...
دلم برای نامه نوشتن تنگ شده بود. نامه نوشتم. گاهی اوقات بعضی آدما تو زندگیت هستن که بودنت رو تعریف میکنن. آدمایی که هرچقدرم دور خودت دیوار بکشی و تنهاییت رو صیقل بدی، اونا رو بی هیچ مشکلی میتونی اون‌تو جا بدی. آدمایی که شاهد تو ان. آدمایی که عاشق بودنشونی. نامه نوشتمشون.
...
دلم میخواد بنویسم. خیلی چیزا تو کلمه که باید بنویسم. خیلی حرفا. ولی نمیتونم.
...
آخر یه مکالمه‌ی تلفنی رندم:
: من پشت خطی دارم برم؟
- برو عزیزم. مواظب خودت باش. حالا بعدا باهات بچه دار میشم یه وقت دیگه.
: مرسی
- بای
: بای
...
... other studies show that men and women lie with equal frequency, though women are more likely to lie to make other people feel good, while men tend to lie to make themselves look better ...
...
چون سرم درد میکنه (لیترالی) اینو بگم و برم- از شاهکارای جدید فرزاد در باب گروه قالپاق ما:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر یا ایها القالپاق المجرد(1) بدانید و آگاه باشید که شما خوشبخت هستید (2) تا زمانی که عیال اختیار نکردید (3) کاف یاء ر(4) پس هرآنکس که عیال گزید را عذابی سخت فرستادیم (5) تا روزی هزار بار توبه کند (6) و روزهای تجردش را طلب نماید (7) و خداوند آگاه و غدار است(8) و اوست که بشر مذکر را آفرید و در وجودش جهالت بگماشت (9) تا وی در زمان تجرد به تاهل بیاندیشد و در زمان تاهل به تجرد (10) و خداوند دانا و حکیم است(11) باء یاء خ یاء لام کاف سین (12) پس شما را بشارت باد که همچنان از عذاب اناث مصونید و شما رستگارانید (13) و هر آنکس که از دایره تجرد بیرون برفت را عذابی سخت میفرستیم تا خودش هر روز هزار بار به گه خوردن بیوفتد(14) که خداوند بندگانش را در همین دنیا عقاب می کند(15) و چه عذابی سخت تر از آن که ایمیل هایتان را اناث چک کنند و موبالهایتان مدام در دست آنها باشد (16) اگر پیامکی را پنهان کنید روزگارتان سیاه شود و اگر کلمات عبورتان را در اختیارشان نگذارید از زندگیتان سیر شوید (17) و خداوند اناث را زیبا و دلبر آفرید تا بندگان ذکور را بیازماید (18) که خداوند داننده همه امور است (19) و هرآنکس که قدر عافیت نداند را روزهای سخت در انتظار است (20) و در آن زمان که روزی هزار بار به گه خوردن میافتید به شما خواهیم گفت مگر شما را از این وضع آگاه نکرده بودیم (21) و شما نادان های ناشنوا بودید (22) که اگر چندین هزار بار شما را تذکر دهیم پند نمیگیرید (23) و چشم هایتان را بر حقیقت بسته اید و تنها به هوا و هوس میاندیشید (24) و خداوند بندگان پلید خود را عذابی اناث گونه فرستاد (25) تا قدر آزادی را درک کنند (26) و بدانند چه غلطی کرده اند (27) و خداوند داننده ترین است(28) به نام خداند بخشنده بخشایشگر (29) و انسان مذکر را ساده بیافریدیم(30) که تنها به فکر نیازهای سطحی اش باشد (31) کاف یاء ر (32) و هنر خود را بر روی انسان مونث صرف کردیم (33) و او را ظاهری فریبنده ساختیم (34) و برایش هزاران دم و دستگاه بیافریدیم (35) و آنقدر او را پیچیده آفریدیم که بتواند بفریبد(36) عشوه بریزد (37) مجذوب و مدهوش کند(38) و سرانجام عذاب کننده ای بی نظیر باشد (39) و خداوند بر آنچه روی می دهد آگاه است (40)
...
photo by bahar


i knew this one girl
drowned in her own curls
candy colored swirls
that never seemed to end

i could not comprehend
half what she said to me
so casually
all our tender ears would bend

tales of ritual self-torture
she's making you abort your
carefully laid plans
to make a final stand
rest the world to hand
scoreless victory for serendipity
...
گاهی اوقاتم اونقده قصه‌هات رو نمیگی که دیگه فصه‌ها غریبه میشن. سنگین میشی و انگشتات زمخت میشن و گوشه‌ی چشمت خط میفته. گفته بودم دیگه .. آدما هر چقدرم که زندگی کنن چشماشون پیر نمیشه.

پ.ن. هر چقدر که بیشتر حس امنیت به بقیه بدی بیشتر تنها میشی. اینو تام گفته. تام اسم یه پسره‌ی بی‌خانمانه که من به طور کاملا تصادفی تو این چند ماه باهاش آشنا شدم و کاملا تصادفی هر چند هفته یه بار تو خیابونا یا کنار استارباکس میبینمش. خوبه.
...
pack. and get dressed. before your father hears us. before all hell breaks loose.
...
i remember a man once told me "i don't break down". he told me so when he broke down. he was shaking. he was angry. he wasn't alone. he was just cut from his memories. he was cold. very cold. i didn't say a word. i watched him as he watched his very own misery. and we both knew nothing would be the same as before. we said goodbye, and we never talked again. he was of the rare species who could apprciate the color pink. and that says it all.
...

" i don't want a girlfriend, i want a friend. i'm only looking, desperately seeking, a friend. someone who'd know his or her distance and someone who'd make me feel safe in being distant and weird. i don't want a girl friend, i gave up on that for good. i don't think it's safe and healthy for anyone to be my girl friend, or even for me to have a girl friend for that matter. it's even written in books that i suck in relationships so please be a friend. a good friend. please? "
--overheard in the city, random homeless guy talking to himself
...
inspire me. and i'll love you forever, when you inspire me!
i have a hunch, disasters are to come. and i'm not ready yet. maybe i'm never ready, so ... i guess, welcome!