گاهی اوقاتم اونقده قصههات رو نمیگی که دیگه فصهها غریبه میشن. سنگین میشی و انگشتات زمخت میشن و گوشهی چشمت خط میفته. گفته بودم دیگه .. آدما هر چقدرم که زندگی کنن چشماشون پیر نمیشه.
پ.ن. هر چقدر که بیشتر حس امنیت به بقیه بدی بیشتر تنها میشی. اینو تام گفته. تام اسم یه پسرهی بیخانمانه که من به طور کاملا تصادفی تو این چند ماه باهاش آشنا شدم و کاملا تصادفی هر چند هفته یه بار تو خیابونا یا کنار استارباکس میبینمش. خوبه.