...

zendegani siibiist, gaaz bayad zad ba poost ...

از بارون نوشته‌ها:

زندگي گاهي مثل اون بازيه ميشه كه بايد يك حلقه رو از توي ميله رد كني بدون اينكه حلقه به ميله برخورد بكنه و گرنه زينگگگگ زينگگگگگه اون بوقه با چراغِ‌ قرمزش كه خاموش و روشن ميشه در مياد ,‌همه اش بايد مواظب باشي كه اشتباه نكني اگه هم كردي از حد مجاز بيشتر نشه كه از بازي پرت ميشي بيرون. گاهي هم مثل چرخ فلكه , اولش كمي ميترسي و تو دلت خالي ميشه بعد كم كم لذت ميبري و آخرش هم سر درد ميگيري . گاهي وقتهاي ديگه مثل شطرنج ميشه و سالها و سالها دستتو ميزني زير چونه و به مهره ها خيره ميشي و نقشه ميكشي و بعد از قرني كه مهره رو جابه جا كردي بازم تضميني نيست كه كيش-مات نشي . گاهي هم مثل اينه كه توي چرخ فلكي و با يك دست بايد حلقه هه رو عبور بدي از طرفي نيم نگاهي هم به صفحه شطرنجه داشته باشي و حواست جمعش باشه و تو دلت هم هي بريزه پايين تازه بخواهي يكي رو هم "فرنچ كيس"‌ بكني . يك وقتهاي ديگه مثل اون يكي بازيه كه ... بازم بگم ؟ خوب آخر آخرش هم :

" it doesnt matter how good you play you finally will get kicked out of the play "