...
نگاهم کن
نفس کشیدنم را بشمار
خانه را آتش بزن
از میان دود و خاکستر رد شو
دستم را بگیر
باید برویم

یا مرگ
یا زندگی

نگاهم کرد و پرسید میدانی مرگ نزدیک تر است یا زندگی؟
فرصت جوابم نداد. بوسید. خانه را آتش زد. و رفت.