خب .
میشینی
یه نفس عمیق میکشی
چون میخوای شروع کنی به نوشتن
یه نوشتن طولانی
برای همیشهت
مینویسی
مینویسی
تموم میشه
نگاش میکنی
میخونیش
پاکش میکنی
خودت رو پاک میکنی
حالا دیگه خودت نیستی
یکیه دیگهای
مهم نیست کی
خودت دیگه تموم شدی.
--------------------------
بعضی وقتا آدم دوست داشتناش رو باید بچلونه ٬ خشک کنه ٬ بذاره یه گوشهی تو یه صندوقچه تو قلبش ٬ قفلش کنه ٬ کلیدش رو هم بندازه دور. یادش بره دور کجاست.
بعد همهی سه نقطهها رو پاک کنه ٬ به جاشون نقطه بذاره.
بعد میشه یه آدم عاقل ٬ که دیوونه هم نیست.
بره دنبال سرنوشت خودش.
حالا سرنوشتش میتونه هیچ ربطی هم به دوست داشتن نداشته باشه.
----------------------------------
روزای بد٬ بدن.
روزای بد ٬ خیلی بدن.
روزای بد ٬ تنهایی.
روزای بد ٬ کسایی که میان ٬ خوبن.
کسایی که خوبن ٬ یه روزایی خیلی بدن .
کسایی که یه روزای بد خوب بودن ٬ خودشون روزای بدن.
---------------------
با خودت فکر میکنی .
---------------------
جیزی نمیگم
هیچی نمیگم
حتی یه کلمه
صدای من مـُـرد
می فهمی؟
مرده
دارم می برم بذارمش تو قبر
ایناهاش، تو تابوته الآن
دیدی؟
------------------
و زندگی کردن
مثل همه
همهی بقیه.
-----------------
دیدی پوست میندازی
هر بار که پوست میندازی یه خورده عوض میشی
یه بار یه هو خیلی عوض میشی
یه چیز دیگه میشی
که دیگه اون قبلیه نیست
دیوونه نیست
خودت نیست
-------------------------