...
بیا
بیا بگو دیگه . بیا جلوم واستا
بگو من باید از تو بدم بیاد
بگو تو بدی
بگو کاش هیچوقت ندیده بودمت.
بگو دیگه
بعدشم برو
برو در و پشت سرت ببند
بعد تکیه بده به در
سرت رو تکیه بده به در
چشمات رو ببند
فشار بده
انگشتات رو هم مشت کن ٬ مشتت رو فشار بده
نفس بکش
یه جوری که سینه‌ت بیاد بالا
ساکت
میبینی ؟
همه جا ساکته
فقط صدای نفس کشیدنت میاد
سینه‌ت که با هر نفسی میره بالا و میاد پایین.
صدای نگاه من نمیاد ؟
نه ؟
نمیاد ؟

میدونی ؟
من به تنهایی عادت نکردم
ولی به رفتن چرا.
من دیگه دارم به رفتن عادت میکنم.
چه رفتن خودم
چه رفتن تو .