...

شاخه ها پژمرده است.
سنگ ها افسرده است.
رود می نالد.
جغد میخواند.
غم بیامیخته با رنگ غروب
می تراود زلبم قصه ی سرد
دلم افسرده در این تنگ غروب ...


پ.ن. به یاد اون کامیونی که اون شب پاییزی از کنارمون گذشت و پشتش نوشته بود : همیشه محکوم ، همیشه بیگناه ...