چیزی بگو ...
(2.2mg)
مي خواهم شعري را بخاطر آورم ، كه نه ، شعری ، سطري . تصويري را ، كه نه ، نقطه اي ، رنگي . آوازي را ، كه نه ، نتي ، هجائي ... هر آن چه مرا به يادم آورد . نه اين كه هستم ، آنكه بودم . من در جائي كه انتظارش را نداري در انديشه و با خيال دوباره يافتنت منتظر ايستاده ام . آنكه بودي ، نه اين كه هستي .
مي داني ؟ در اين ميان چيزي سخت فراموش شد . « بايد كه عاشق باشيم . گرنه به هر چشم كه در ما بنگرند ، پريشان حالي بيش نيستيم.»
ساده بگويم ؟ گم شده اي ، گم شده ام ...