گفت: « هریبرت با بقیه فرق دارد ٬و دوشیزه درکوم هم همسر شما نبوده است و تازه هریبرت او را از چنگ شما در نیاودره است . ماری داوطلبانه از پیش شما رفته است. »
گفتم: « کاملاً داوطلبانه ، نه ؟ »
گفت: « بله آزادانه و با میل خودش و احتمالاً در ناسازگاری و تضاد بین طبیعت و نیروی مافوق طبیعت. »
گفتم: « بس کنید٬ مافوق طبیعت دیگر چیست ؟ »
با عصبانیت گفت: «شنیر ٬ با وجود تمام این مسایل فکر میکنم شما دلقک خوب هستید - اما از علوم دینی سر در نمیآورید. »