...

دیروز رفتم صحرا ٬ تا حالا اینجوری نرفته بودم. تور خوبی بود٬ با این لندکروزای ۴۵۰۰ اسب بخار ما رو بردن . عجب ماشینایی پیدا میشنا خدا ولکیلی (تویوتا بود) !! خلاصه از شتر سواری و اسکی رو شن و ماسه و موتور سواری بگیر تا .... اگه گفتین ؟ کلی وسط صحرا قلیون کشیدم کلی هم قلیونش خوب بود :> جای فراز هم بخصوص خالی بود. راستی حاجی نیستییییییی که ببیییییییییییییی ... (حوری پری ها رو میگم ؛> )

ولی تیکه‌ی دردناک این سفر این دفعه این بود که نه که من تنها بودم ٬ نه که یکی‌دو روز اول کلی نوستالژیک شده بودم ٬ و نه که ویزا گرفته بودم در ما تحت مبارکم کلی عروسی و بادابادا مبارک بادا بود (در عین حال هنوزم نوستالژیک بودم .. خیلی خرم نه ؟! )‌ و از همه مهمتر نه که حضرت ضعیفه‌ی عظما پیغام داده‌بودن برو به خودت تا میتونی خوش بگذرون فکر کن با همیم ... این بود که اصلاً جلوی خودمو نگرفتم و تا میشد خرج هوا و هوس کردم . البته توضیح لازمه که هوا و هوس دل رو میگم نه یه وجب اون‌ور تر نه این ور تر. یعنی دلم می‌خواست کفش بخرم ٬ دو تا دو تا می‌خریدم ٬ دلم میخواست برم سینما سه تا سه تا میرفتم٬ دلم می‌خواست ناینت کلاب برم گرونش رو میرفتم ... خلاصه این جوریه که الان آس و پاس دارم میام تهران و زودی باید برم کار زاهدانم رو جور کنم برم دوباره یه‌کم پول دربیارم که اوضاع بد بیریخته !!

علی‌الحساب اینجا یه کافی‌نت-کافی شاپ هست که من هوس کردم یه کم هله‌حوله سفارش بدم برم ببینم چیچی داره ( شما که میدونین من تو کافیشاپا چه‌جوری سفارش میدم دیگه ؛>