دوستی (شاید بهترینشون) برام یه نقاشی فرستاد که توش شجاعت در عاشقی رو به تصویر کشیده بود. با رنگ و نقش٬ خیلی انتزاعی. امروز پس از ۳-۴ روز بالاخره تونستم با نقاشیش ارتباط برقرار کنم ... اونقده بهش خیره شدم که دیگه چشم داشت در میومد ... خیلی خوشحالم ... از اینکه بالاخره تونستم با نقاشیش ارتباط برقرار کنم خیلی خیلی خوشحالم ... اول میخواستم بذارمش تو وبلاگ٬ بعد به این نتیجه رسیدم که وبلاگ من خیلی جلف تر از اونه که کارای اون رو بخوام توش بذارم٬ بهخصوص که ترکیب رنگ تندی که نقاشیش داشت اصلاً اجازه نمداد که سیاه سفیدش بکنم !!