...

یه مطلبی من نوشته بودم در مورد سکس و یه سری جملات قصار انگلیسی اونجا از قول یکی از دوستان از قول یه سری آدم خارجکی نقل شده بود که به نظر من جالب بود. یه دوستی به نام یه مسافر که اتفاقاً از بچه‌های دانشگاه و دانشکده هم هست٬ یه کامنتی داده بود که ترجیح دادم جای اینکه تو کامنت جوابش رو بدم همین جا موضع خودم رو مشخص کنم. ببخشین اگه یه کم مفصل میشه .

یه مسافر: « واقعا برای تو چیزی مهم تر از این وجود نداره ؟! چیزی قشنگ تر بزرگتر با عظمت تر ‍‍با معنا تر؟ »

و اما نکاتی که من لازم دیدم بگم:

چیزای جالب٬ مهم٬ قشنگ٬ با عظمت و با معنا (تر) زیادن !! ولی هیچ دلیلی نداره که به خاطر تر ها و ترین ها چشم از مسایل ساده ببندم. هرچند اصلا اعتقاد ندارم سکس یه مساله‌ی ساده و پیش پا افتاده هست و به نظرم ... (حالا نظم بماند). البته - و متأسفانه - تو جامعه‌ی ما مستقل از اینکه چی هست و چی نیست٬ سکس٬ به یه تابو و یا یه مسأله‌ی مبتذل تبدیل شده و این امر در مورد هر مسأله ای بده و من نمی‌پسندم. اصولاً تابو سازی٬ و یا نفی و انکار بی‌چون و چرای مسائل رو نمی‌پسندم. هر گونه پذیرش یا رد هر موضوعی تو شرایط خاص خودش و با احتساب زمان و مکان و موقعیت مطرح میشه و میشه روش بحث کرد حالا میخواد اصل ولایت فقیه باشه٬ میخواد سکس باشه٬ میخواد غیرت دینی باشه٬ میخواد بحث در مورد دموکراسی باشه٬ میخواد بحث در مورد مرگ و زندگی باشه٬ یا چمدونم یه چیزی مثل فرار مغزها !! همین جوری خط بطلان کشیدن و پرهیز از کندوکاو و غور تو مسائل به دلیل اینکه به نظر غیر مهم٬ غیر قشنگ٬ بی‌عظمت٬ و یا بی‌معنی میان اصلاً جالب نیست و من همیشه از این رویکرد گریزان بوده و هستم.

ضمناً اگه قرار باشه ما همیشه فقط راجع به بهترین حرفها٬ متعالیترین معنا ها ٬ مهم‌ترین مسائل٬ و با معناترین و با عظمت‌ترین امور فکر کنیم و صحبت کنیم ... فکر نمیکنی زندگیهامون خیلی لوس٬ و روابطمون خیلی خشک و کلاسیک و رسمی و حرفامون خیلی تکراری بشه ؟!! یه نیگا به هزاران آخوند تکراری دور و برت بنداز !! مگه اونا غیر از اینکه راجع‌به مسایل بسیار مهم و اساسی حرف بزنن کار دیگه میکنن ؟!! صحبت از خدا٬ دین٬ مرگ٬ آفرینش٬ هنر٬ سعادت٬ شقاوت و ... اینا حرفای مهمی هستن که ما همیشه یه جور شنیدیم و دیگه برامون تکراری شده در حالیکه خیلیاش هم درستن و خیلیاش هم حرفای عمیقی هستن٬ ولی بسکه تو قالب های خشک و بسکه به صورت کلیشه‌ای این حرفا رو به خوردمون دادن دیگه عظمت و اهمیت اونا رو احساس نمیکنیم !! من واقعاً اعتقاد دارم که همه‌ی موضوعات - تقریباً هر موضوعی - ارزش فکر کردن رو داره٬ و هر مسأله ای هر چقدر هم ساده٬ مبتذل و یا پیش پا افتاده میتونه خیلی عمیق٬ پیچیده و ارزشمند باشه !!

یه چی دیگه هم اینکه اون چیزی هم که واس من جالب بود تو اون پست٬ تعبیر های ظریفی هست که در مورد سکس تو این جملات قصار اومده بود. هر کسی منو میشناسه میدونه که من کلا از ادبیات و هر چی که بهش مربوط بشه مثل جملات قصار و شعر و طنز تلخ یا مختصر نویسی یا ظریف نویسی و ... خیلی خوشم میاد. و اینکه گفتم اینا خیلی باحالن از این دید بود.

البته من انتظار ندارم منظور من رو شما بفهمین٬ و اصلاً انتظار ندارم شما یا هیچ کس دیگه ای هم مثل من فکر کنه چون اعتقادی ندارم به این موضوع. و اصلاً هم سعی ندارم شما رو مجاب کنم ولی امیدوارم یه مقدار دید خودم رو در جواب کامنت این مسافر عزیز بیشتر باز کرده باشم تا متوجه شده باشین که اگه من راجع به سکس هم فکر می‌کنم یا حرف میزنم نه به دلیل اینه که برام مهمه یا مهم نیست٬ بلکه کلاً فکر می‌کنم همه چیز اون‌قده ارزش داره که آدم براش فکر کنه٬ یا هر حرف و نکته‌ی جالب و ظریفی اونقده ارزش داره که آدم اون رو مطرح کنه مستقل از اینکه چقدر اون رو قبول داره یا نداره !! دوستای نزدیک به من می‌دونن که من همیشه به این اصل که هر کی هر جور راحته اعتقاد داشتم و این فقط یه حرف نبوده !! اصلاً خوشم نمیاد واسه یه نفر مشخص کنم که چی خوبه و چی بد همون طور که امکان نداره به یه نفر هم اجازه بدم که برا من یه همچین محدودیت هایی رو تعیین کنه !! کلاً هر کی خودش مسؤول کارا و حرفا و اعتقادات خودشه ولی اینکه بخوایم نظرات٬ حرفا و احیاناً اعتقادات همدیگه رو مسخره کنیم یا اونا رو بی‌اهمیت٬ مبتذل٬ ساده٬ بد٬ یا بی‌معنا جلوه بدیم چون برای ما اینجورین یکی از زشت‌ترین کارهاییه که من همیشه ازش دوری جستم و دوست ندارم با خودم هم همچین برخوردی بشه٬ هرچند بازم میگم: « هرکی هرجور دوست داره و راحته »