...

تيک و تاک ، تيک و تاک ...

هان ! کجا ، کجا می روی ؟ آهسته تر . کمی هم واپس نگر باش . اينجا را می گويم . پشت گامهايت . آرامتر. آرام تر گام بردار که به هر قدم تو صد رشته ی نياز و التماس بسته شده . مباد که پارشان کنی . مباد . ای دوست ، ای تنها ترين دوست ! تو را می گويم ای نزديک و ای هماره نزديک ! تو را ای دور و ای هر لحظه دور تر !

گوش کن . می شنوی ؟ "... تيک و تاک ... تيک و تاک ..." صدای ساعت است . ثانيه های ساعت که همنوا با تو می گذرند ، به پيش . و لحظه ای هم به عقب نگاهی نمی اندازند . حتی لختی درنگ ، اندکی تحمل . ذره ای پاسخ . بی آنکه بدانند چه می کنند می روند . می روند و همه چيز را با خود می برند . همه چيز را و همه کس را که بودن ما همه به بودن ثانيه ها بسته است . تيک و تاک ، تيک و تاک . و آنها می روند و بودن ما را هم با خود می برند . آه که چه سخت است و چه سنگدلند ! تو گويی هرگز دلی ندارند تا به دلبری داده باشند . و بند بند نياز ، عشوه ی گذرای تيک و تاکشان را باقی نگاه دارد . ثانيه ها می روند . به پيش . آری به پيش . و نه هرگز نگاهی به عقب و نه هيچ گاه وقعی به واپس مانده ها و هماره فقط به پيش .

اما من ساعتی دارم که تيک و تاکِ او به من می انديشد . هميشه با من است . صدايش هميشه با من است . من ساعتی دارم که مهربانتر از آنست که تنها رود . او به من نزديک است حتی نزديکتر از رگ گردن ، و صدايش هميشه در گوشم طنين انداز . ساعت من مرا فراموش نمی کند . او با من است و من با او . تيک و تاکِ او لالائیِ شبانگاه من است و خورشيد نيمروز من . تيک و تاک ساعت من به بند بند وجود من وفادار است . میداند که من در تنهايی خودم نيز گوش به آوای او دارم . آوازی هماره يکسان ، ندايی هميشگی : تيک و تاک ، تيک و تاک .
***

هان کجا می روی ؟ آهسته تر . تو را به بودنت سوگند ؛ ساعت من ! مرا تنها مگذار کجا می روی ؟ آخر بی تيک و تاک تو من چگونه خواهم بود ؟! آخر سکوت بودن ، بی تيک و تاک تو ، مرگبار تر از آنست که من آنرا تاب آرم . شرنگ بی تو بودن تلخ تر از آنست که جان من آنرا به جرعه ای نوش کند .
آهسته تر . پشت گامهايت را نيز نگاهی بيانداز . بند های بودن من به صد گره نياز به تيک و تاک تو بسته است . تويی که میروی و مرا در تنهايی ساکت و مرگبارم تنها می گذاری . آری تو ای نزديک ، تو ای دور ، تو ای تنها ترين دوست .
***

آری . ساعت من نيز امشب از پيش من رفت ، و مرا در فراموشیِ بودنی بی اضطراب تيک و تاک فرو برد .

خدا حافظ ای تيک و تاک مهربان من ،
ای بی وفا ترين صدای بودن .