...
غمِ از دست دادن یه عزیز همیشه سخته ...
سخت تر از اون وقتیه که نمیدونی کی٬ کِی و چرا اونو از تو گرفت ...
سخت تر از اون وقتیه که یه هو به خودت میای و از خودت میپرسی:‌ « نکنه من خودم باعث شدم که ...»
و بعد یه هو فکر میکنی کاش اصلاً ...
و سخت تر از همه ی اینا اینه که مجبوری حرفتو بخوری٬‌لبت رو گاز بگیری٬ بغضتو نشکونی و به بقیه اعتماد به نفس بدی ...

لبم میخندد و دل در حصار سینه میگرید ...